آپوکالیپس ( Apocalypse )
و آرماگدون ( Armageddon )
مرحله ششم از مراحل هفتگانه آخرالزمان جنگی
همهگیر در جهان است که به آپوکالیپس معروف
است و در آن همهی زمین به سختی نابود خواهد شد. مکان وقوع این جنگ
صحرای مگیدو در
شمال اسرائیل و کرانه غربی رود اردن است و به همین دلیل به نبرد آرماگدون هم
معروف است. اصل این کلمه هارمجیدو (یا
هارمگیدو ) است. در این مکان در گذشته شهری استراتژیک بوده که در مسیر
عبور از شمال به جنوب و شرق به غرب بوده است. جنگهای زیادی در تاریخ
در این مکان رخ داده است. طبق پیشگوییهای موجود در کتاب مکاشفات
یوحنا در اینجا جنگ میان نیروهای خیر (یهودیان) و نیروهای شرّ
(مسلمانان از ایران و روسیه) رخ میدهد و به همه دنیا کشیده میشود.
در صحیفه حزقیال نبی درباره آرماگدون آمده است:
«بارانهای سیلآسا و تگرگهای سخت آتش و گوگرد،
تکانهای سختی در زمین پدید خواهد آورد. کوهها سرنگون خواهند شد.
صخرهها خواهند افتاد و جمیع حصارهای زمین منهدم خواهد شد».
در صحیفه زکریای نبی آمده است:
«گوشت ایشان در حالی که بر پاهای خویش
ایستادهاند کاهیده خواهد شد و چشمان ایشان در جای خود گداخته خواهد شد
و زبانهایشان در دهانشان کاهیده خواهد شد».
بنیادگرایان این عبارات را حمل بر استفاده بمبهای اتمی و نوترونی در
این جنگ میدانند. اعتقاد به این جنگ تأثیر زیادی بر سیاستهای داخلی و
خارجی داشته است. جیمز وات وزیر
کشور اسبق ایالات متحده در کمیته مجلس نمایندگان اظهار داشت:
«به علت ظهور دوباره و قریبالوقوع مسیح،
نمیتوانم خیلی در بند نابودی منابع طبیعی خودمان باشم».
ریگان رئیس جمهور
اسبق آمریکا نیز بسیار تحت تأثیر تعلیمات دینی که توسط مادرش نل ریگان
دیده بود، قرار داشت. وی میگوید:
«این نبی خشمگین حزقیال است که بهتر از هر کسی،
قتل عامی را که عصر ما به ویرانی خواهد کشاند، پیشگویی کرده است… این
علامت آن است که فرا رسیدن آرماگدون دور نیست».
هزارهگرایی
هزاره گرایی یکی
از مسائل مهم در تاریخ و حوادث مربوط به آن بوده است و بنیادگرایان مسیحی
اعتقاد راسخی به آن دارند. این تفکر بر این اساس استوار است که در
ابتدای هر هزاره اتفاق مهمی رخ خواهد داد. آنها میگویند که جنگ آپوکالیپس در
منطقه آرماگدون در
ابتدای هزاره سوم رخ خواهد داد. یعنی تا سال 2026.
منتظران آرماگدون
یکی از موضوعاتی که همواره در اندیشه انتظار مسیحیت
و اسلام به عنوان چالش مطرح بوده، نبردآخرالزمان است.
با نگاهی به تاریخ اروپا و امریکا در مقاطعی حساس، رهبران آنان با
اشاراتی کوتاه و بسیار مبهم مطالبی را بیان می داشتند که بیان گر
اندیشه های درونی حاکم بر آنان بوده است.ناپلئون وقتی
به دشت جرزال میان جلیله و سامریه در حوالی کرانه غربی رود اردن رسید،
گفت:
«این، میدان بزرگ ترین نبرد جهان است.» ( تدارک جنگ بزرگ، گریس هال سل،
ترجمه خسرو اسدی، ص50)
وی این مطلب را براساس آموزههای
انجیلی ابراز داشت. اما به نظر نمیرسد هیچ پژوهشگر مسلمانی
این گفتار وی را، که در تاریخ ثبت شده است، مورد توجه، تجزیه و تحلیل
قرار داده باشد. بیش از صد سال بعد، هنگامی که فرانسه توانست با
سوءاستفاده از ضعف امپراطوری عثمانی، سوریه و لبنان را اشغال کند،
ژنرال گورو فرمانده
فرانسوی و فاتح دمشق، در حالی که پای خود را با تنفر و تکبر تمام بر
مزار صلاحالدین ایوبی گذاشته
بود، اظهار داشت:
«هان ای صلاحالدین ما بازگشتیم!»
این رفتار متفرعنانه مخصوص این فرمانده فرانسوی نبود. آلن
بی، ژنرال انگلیسی نیز که خود در جنگی دیگر در زمان جنگ جهانی
اول در هارمجدون پیروزی
ارزشمندی را به دست آورده بود، هنگام ورود به قدس،
سرمست از پیروزی خویش در برابر کنیسه قیامت ابراز داشت:
«امروز جنگهای صلیبی به پایان رسید.»
این حادثه برای یهودیان از چنان اهمیتی برخوردار بود که اسرائیل
زانگوئیل آن را «جنگ
هشتم صلیبی» نامید. (نقد و نگرش بر تلمود، ظفرالاسلام خان،
محمدرضا رحمتی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ص71)
در ادامه، خط سیر این اندیشه را در رفتار جنگ جویانه آیزنهاور رئیس
جمهور امریکا، در دهه پنجاه پی میگیریم. وی اعلام کرد:
«بزرگترین جنگی که در پیش داریم، جنگی است برای
تسخیر افکار انسانها.»
اما وی ابراز نداشت که سخن وی در واقع روشی برای تحقق نظریه حمبس
برونهام در کتاب «مبارزه
برای جهان» است که نوشته بود: «هدف ما
ایجاد دولت جهانی امریکایی است، به گونهای که با دولتهای جهان به
رقابت برخیزد.» (احمد رزاقی، تبلیغات دینی، تهران، سازمان
تبلیغات اسلامی، ص20و21)
در پی این اظهارات تند و مهار گسیخته در دهه هشتاد با جنگ
ستارگان ریگان، تفکر مذهبی وی در رابطه با مشیت الهی، جنگ
برای نابودی دشمنان خدا و حکومت هزارساله مسیح روبهرو میگردیم. پس از
ریگان، بوش پدر با
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نظریه نظم
نوین جهانی را مطرح میسازد و فرزندش پس از حوادث یازده
سپتامبر بار دیگر با نبش قبر اندیشهها و انگیزه های مدفون مذهبی، سخن
از جنگهای صلیبی به
میان میآورد و کشورهای ایران، عراق و کره شمالی را محور
شرارت مینامد. نگاه تفوق جویانه و نامداری غرب نسبت به
مسلمانان، با فراز و نشیبهایی مصلحتی در طول چند قرن اخیر به خوبی
روشن است.
حال، این پرسش مطرح میشود که آیا همه این اظهارنظرها اتفاقی است و از
نگرش لیبرالیستی غرب ناشی میشود یا برآیندی است از ناگفتههای ذهنی و
عقیدتی غربیان، که با بیانهای گوناگون ابراز میشود؟
از سوی دیگر، آیا این نگاه خصمانه در اندیشه انتظار منجی آخرالزمان
نیز ردپایی از خود برجای گذاشته است یا خیر؟
گریس هال سل در
جستوجوی پاسخ این پرسشها، کتاب «تدارک
جنگ بزرگ» را به رشته تحریر درآورده است. این نویسنده مسیحی
امریکایی به ریشهیابی دشمنیهای غرب پرداخته، با دلایل گوناگون و
مستند این نظریه را اثبات میکند که برخی موضعگیریها و رفتارهای
خصمانه یا دوستانه برخی از سردمداران کشورهای قدرتمند مسیحی، ناشی از
یک عامل عقیدتی است؛ عاملی که از سوی حرکتهای راست افراطی مسیحی به
شدت در جامعه مسیحی تبلیغ میگردد و تاکنون با اقبال خوبی روبهرو بوده
است. این عامل چیزی جز «نبرد
آخرالزمان» نیست؛ نبردی که در دره مجدونرخ
خواهد داد. براساس این روایت عهد
عتیق پیکاری بزرگ بین ارتش دویست میلیونی شرق از یک سو، و
ارتش یهودی مسیحی از سوی دیگر، به وقوع خواهد پیوست.
نبردها در دره مجدون همزمان
با بازگشت مسیح روی
خواهد داد. براساس تأویلهای گروهی از کشیشیان پروتستان، در این جنگ از
سلاحهای هستهای استفاده خواهد شد:
«ای پسر انسان نظر خود را بر جوج، که از زمین
مأجوج و رئیس روش و ماشک و توبال است، بدار و بر او نبوت نما و بگو
خداوند «یهوه» چنین میفرماید: اینک من ای جوج رئیس روش و ماشک و تو
بال بر ضد تو هستم و تو را برگرانیده قلاب خود بر چانهات می گذارم و
تو را با تمامی لشکرت بیرون میآورم. اسبان و سواران، که جمیع ایشان با
اسلحه تمام آراسته، جمعیت عظیمی با پسرها و مجنّ ها و همگی اینها
شمشیر به دست گرفته. فارس و کوش و فوط با ایشان و جمیع ایشان با سپر و
خود، جومرو تمامی افواجش و خاندان توجَرمه از اطراف شمال با تمامی
افواجش و قومهای بسیاری همراه تو. پس مستعد شو و تو تمامی جمعیت که
نزد تو جمع شدهاند، خویشتن را مهیا سازید و تو مستحفظ ایشان باشد. پس
از روزهای بسیار از تو تفقد خواهد شد و در سالهای آخر به زمینی، که از
شمشیر استرداد شده است، خواهی آمد که از میان قومهای بسیار بر کوههای
اسرائیل، که به خرابههای دائمی تسلیم شده بود، جمع شده است و آن از
میان قومها بیرون آورده شده و تمامی اهلش به امنیت ساکن میباشند.»
علاوه بر این آیات، که به چگونگی تشکیل سپاهیان مهاجم و پایان خوش جنگ
میپردازد، برخی دیگر جنبههای دهشت بار نبرد را روشن میسازند:
«خداوند یهوه میگوید: در آن روز، یعنی در روزی
که جوج به زمین اسرائیل برمیآید، همانا حدّت خشم من به بینیم خواهد
برآمد... هر آینه در آن روز تزلزل عظیمی در زمین اسرائیل خواهد شد و
ماهیان دریا و مرغان هوا و حیوانات صحرا و همه حشراتی که بر زمین
میخزند و همه مردمانی که روی جهانند و به حضور من خواهند لرزید و
کوهها سرنگون خواهد شد و صخرهها خواهد افتاد و جمیع حصارهای زمین
منهدم خواهد گردید.» (عهد عتیق، حزقیال نبی، باب 38، آیات18،20)
در کتاب زکریای نبی، به چگونگی کشته شدن جنگاوران مهاجم اشاره شده است:
«گوشت ایشان در حالتی که بر پای های خود
ایستادهاند، کاهیده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گردید و
زبان ایشان در دهانشان کاهیده خواهد شد.» (کتاب زکریا، باب 14،
آیه 12)
شدت حادثه و تعداد کشتگان در این نبرد عظیم، چنان زیاد است که در مکاشفه
یوحنا از آن به عنوان ضیافت خداوند برای پرندگان یاد میشود:
«و دیدم فرشتهای را در آفتاب ایستاده که به
آواز بلند تمامی مرغانی را که در آسمان پرواز میکنند ندا کرده،
میگوید: بیایید و به جهت ضیافت عظیم خدا فراهم شوید. تا بخورید گوشت
پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبان و سواران
آنها و گوشت همگان را چه آزاد، چه غلام و چه صغیر و چه کبیر.»
(مکاشفه یوحنا، باب 19: 1718)
نبرد قرقیسیا و شباهتهای
آن با نبرد آپوکالیپس
در روایات عهد عتیق و انجیل،
شباهت بسیاری با واقعه و نبرد
قرقیسیا در روایات شیعی میتوان یافت. برای مثال، از امام
صادق علیهالسلام در همین زمینه نقل شده است:
«ان لله مائدة بقرقیسیا یطلع مطلع من الماء...»
«همانا برای خداوند در قرقیسیا سفرهای است که
سروش آسمانی از آن خبر میدهد، پس ندا میدهد ای پرندگان و ای درندگان
زمین! برای سیر گشتن ازگوشت ستمکاران شتاب کنید.» (محمدبن
ابراهیم النعمانی، الغیبه، تهران بی نا، 1397 ه.ق، ج64 ص278)
امام باقر علیهالسلام نیز ضمن تأکید بر شدت واقعه میفرمایند:
«همانا واقعهای برای فرزندان عباس و مروانی در
قرقیسیا روی خواهد داد که نوجوان را پیر میکند و خداوند هرگونه یاری
را از آنان دریغ داشته، به پرندگان آسمان و درندگان زمین الهام میکند
تا از گوشت ستمگران سیر شوند.» (النعمانی، همان، ص 303، ح 12)
براساس تحلیلهای معتقدان نبرد آخرالزمان،
دو سوم جمعیت جهان طی وقایع و حوادث ظهور از بین خواهند رفت. «خداوند
می گوید: "در تمامی زمین دو حصه منقطع شده، خواهند مُرد و حصه سوم در
آن باقی خواهد ماند و حصه سوم را از میان آتش خواهم گذرانید و ایشان را
مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت و مثل مصفا ساختن طلا ایشان را
مصفا خواهم نمود و اسم مرا خواهند خواند و من ایشان را اجابت نموده،
خواهم گفت: ایشان قوم من هستند و ایشان خواهند گفت که یهوه خدای ما
میباشد."( زکریا، باب13: 89)
این نگاه نیز با روایات اسلامی مطابقت دارد؛ چرا که از امیرمؤمنان علیه
السلام در اینباره نقل شده است:
«لا یخرج المهدی حتی یقتل ثلث و یموت ثلث و یبقی
ثلث.»
مهدی زمانی خروج خواهد نمود که یک سوم کشته
میشوند، یک سوم میمیرند و یک سوم باقی میمانند. (میزان
الحکمه، ج1، ص185 به نقل از کنزالعمال)
مجموع این روایات توراتی و انجیلی، دستاویزی قابل اعتنا به دست هزارهگرایان مسیحی
و پیروان تندرو مشیت الهی داده است. البته، لازم به یادآوری است که
پیروان این نظریه حتی به متحدان یهودی خود نیز رحم نمیکنند و ضمن آن
که معتقدند میلیونها نفر از یهودیان در این جنگ کشته میشوند. آینده
عده باقیمانده را نیز چنین ترسیم میکنند:
«پس از نبردهای مجدون، تنها صد و چهل و چهار هزار نفر یهودی زنده
خواهند ماند؛ و همه آنان اعم از مرد، زن و کودک، در برابر مسیح سجده
خواهند کرد و به عنوان مسیحیان نوآیین، خود به تبلیغ کلام مسیح خواهند
پرداخت.» (تدارک جنگ بزرگ، ص54)
با وجود اصرار معتقدان به نبرد آخرالزمان بر
واژههای مجدون،
این کلمه تنها یک بار در انجیل مطرح شده است. (مکاشفه یوحنا، باب16:
16)
با این حال، این تفسیر جنگ طلبانه در جوامع مسیحی به شدت بازتاب یافته
است، به گونهای که در سال 1985 م. این گونه تفسیرها، که در قالب
برنامههای تلویزیونی ارائه میشد، تنها در امریکا حدود شصت میلیون
مخاطب را به خود جذب نموده بود. همچنین فروش کتاب، «مرحوم
سیاره بزرگ زمین» که در همین رابطه نوشته شده بود، به مرز
هجده میلیون نسخه رسید و در سراسر دهه هفتاد پرفروشترین کتاب پس از
انجیل به شمار میرفت. (تدارک جنگ بزرگ، ص19)
هماکنون امریکاییان به بیش از هزاروچهارصد ایستگاه رادیویی، که
برنامههای مذهبی پخش میکنند، گوش فرا میدهند (زندگی در عیش، مردن
درخوشی، نیل پستمن، ترجمه دکتر صادق طباطبایی، فصل7، ص219) و هشتاد
هزار کشیش بنیادگرای پروتستان روزانه از چهارصد ایستگاه رادیویی به
تبلیغ مرام و مکتب خویش میپردازند. اکثریت آنها را هواخواهان مشیت
الهی (نبرد پیروزمند مسیحیان در آخرالزمان) تشکیل میدهند. (تدارک جنگ
بزرگ، پیشین، ص26)
این مبلغان جنگ، که بیشتر درباره حمایت خداوند از مسیحیان و عظمت و
آینده درخشان ایشان سخن میگویند، با استفاده از شبکههای تلویزیونی
خویش هماکنون حدود شصت کشور را تحت پوشش برنامههای خود قرار
دادهاند.
لازم به یادآوری است که یکی از ایستگاههای تلویزیونی مروج این نوع
دیدگاه در جنوب لبنان حضور فعال دارد. یکی دیگر از فعالیتهای درخور
توجه این گروه تربیت یک صد هزار کشیش متعصب و مدافع مسیحیت جنگ طلب
است، که عمده فعالیت خود را در امریکا متمرکز نمودهاند. سینما و
به تازگی بازیهای
رایانهای هم دیگر عرصههای فعالیت این گروه در سالهای
اخیر به شمار میروند. جالب است بدانیم مفسران و نظریهپردازان این
نظریه تا پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی واژگانی همچون روش، ماشک،
توبال، فارس، جومر و توجرمه را، که به زعم اینان حریفان اصلی نبرد
مجدون را تشکیل میدهند، به ترتیب بر روسیه، مسکو، توبولسک (یکی از
شهرهای شوروی سابق)، ایران، شمال افریقا یا کشورهای اروپای شرقی و
قزاقهای جنوب روسیه تطبیق میکردند. (تدارک جنگ بزرگ، پیشین، ص26)
این گروه نسبتاً قدرتمند علاوه بر آنکه، روابط خویش را با اسرائیل مستحکم
میسازند و تشکیل رژیم صهیونیستی را مقدمه ظهور مسیح ارزیابی
میکنند، در عین حال با توجه به اعتقادات خویش، با جریان صلح یا سازش
خاورمیانه مخالفت میکنند.
جری فالول، که
یکی از کشیشان معروف و از رهبران این گروههای افراطی است، درباره روند
صلح خاورمیانه و پیمان کمپ دیوید میگوید:
«به رغم انتظارهای خوشبینانه و دور از واقعبینی دولت ما، این قرارداد
پیمان پایداری نخواهد بود. ما از صمیم قلب برای صلح در اورشلیم دعا
میکنیم، ما به یقین بالاترین احترامها را برای نخستوزیر اسرائیل و
ریاست جمهوری مصر قایل هستیم... اما شما و ما میدانیم تا روزی که
خداوندگار ما عیسی روی تخت داوود در اورشلیم (قدس) جلوس نکنند، صلحی در
خاورمیانه برقرار نخواهد شد.» (تدارک جنگ بزرگ، پیشین، ص59)
متأسفانه باید اظهار داشت این دیدگاه افراطی تنها به پژوهشگران راست
مسیحی و برخی کشیشان محدود نمیشود، بلکه رسوبات این طرز تلقی در یکی
از مهمترین نظریات سیاسی راهبردی، یعنی نظریه جنگ تمدنها و در پیوند
با اهداف درازمدت قدرتهای بزرگ به خوبی قابل مشاهده است. نظریه جنگ
تمدنها، که استخوانبندی سیاست خارجی و دفاعی امریکا را شکل داده است،
در رابطه با آینده جوامع بشری به ویژه دو تمدن اسلام و غرب، نگاهی
نزدیک به مشیت طلبان مسیحی داشته و ابراز میدارد: «تقابل اصلی جوامع
بشری برخورد فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی است.»
نقش رسانهها و جریان
صهیونیزم مسیحی هزاره گرا
برای تبلیغات تفکرات صهیونیستی و
به خصوص نبرد آپوکالیپس،
ابزارهای فراوانی وجود دارد. 85% سرمایه هالیوود متعلق
به صهیونیستهاست. از این رو آنها بهراحتی میتوانند جهت رواج نظریات
خود به فیلمهای سینمایی متوسل شوند. (فیلمهای آرماگدون، ماتریکس،
شمارش معکوس تا آرماگدون، امگا کد (یا مگیدو) و…) بسیاری از کارگردانان
و بازیگران معروف سینما صهیونیستهستند
و در خدمت منافع اسرائیل فعالیت
میکنند.
از میان 1400 رادیوی مذهبی در دهه 90 در آمریکا، 400 رادیو در دست
بنیادگرایان پروتستان است که در آن 8000 کشیش پیرامون نظریات صهیونیستی
خود تبلیغ میکنند.
به تازگی 20% سرمایه صهیونیست ها وارد بازار ساخت و تولید بازیهای
رایانهای شده است و برخی از کارگردانان به نام یهودی (اسپیلبرگ
و جورج لوکاس)، اقدام به ساخت بازیهایی با مضامین جنگی و آخرالزمانی
کردهاند. البته کارگردانان و هنرمندان پروتستان بازیساز نیز کم
نیستند؛ جو مادوریرا کارگردان
و نویسنده بازی Darksiders نمونه
شاخصی از پروتستانهای فعال در این صنعت پرطرفدار به شمار میآید.
برنامههای تلویزیونی عامهپسند بنیادگرایان مسیحی حدود 60000000
بیننده در آمریکا دارد. آنها در فعالیتهای خود تبلیغ میکنند که صلح
نتیجهای در بر ندارد و باید به دنبال جنگ بود و با استناد به آیات
انجیل اثبات میکنند که اکنون در آخرالزمان حضور
داریم (نظریه جنگ تمدنها)!
آثار این تبلیغات در آمریکا به حدی است که 25% مردم عملاً به این فرقه
پیوستهاند و اکثریت مردم آمریکا معتقدند به برکت حمایت دولتشان از
رژیم صهیونیستی است که خداوند به آنها روزی و نعمت میدهد.
سایر مردم جهان نیز از این تفکرات بیبهره نیستند. سربازان اسپانیایی
شرکتکننده در جنگ عراق خود را نمایندگان
مسیح میدانستند و از علائم جنگهای
صلیبی استفاده میکردند! (محمد صالح مفتاح- به نقل از بولتن
چالشها)
سخن آخر
با جمعبندی آنچه گذشت، میتوان این حقیقت را دریافت که در صحنه انتظار
موعود رقبایی سرسخت و پرکار حضور دارند؛ اندیشههایی که با
ارائه تفاسیر خویش در تلاش هستند تا موجودیت سایر نگرشها را به خطر
اندازند. این مسأله زمانی جدی تلقی میشود که بدانیم هویت شیعه پیوندی
حیاتی با اندیشه انتظار داشته
و در ارتباط با این مفهوم قوام مییابد. ازاینرو، میتوان با اطمینان
اظهار داشت که بار گران تبیین اندیشه مهدویت بیش
از هرجا بر دوش شیعه دوازده امامی سنگینی میکند.
حال، اگر این واقعیت را با وقوع انقلاب اسلامی و داعیهداری زمینه
سازی ظهور حضرت حجت (عج) ملاحظه نماییم، عمق مسأله بیش از
پیش آشکار خواهد شد. بیگمان فرا رسیدن هزاره سوم فرصتی کم نظیر و
طلایی را فراروی مبلغان واقعی منجی آخرالزمان
قرار داده است. استفاده هدفدار و روشمند از این موقعیت ممتاز با توجه
به غنا و گیرایی اندیشه انتظار در
شیعه، میتواند راه را بر اندیشههای رقیب بسته یا دست کم آنان را
بیرقیب رها نکند. در برابر بیتوجهی به فرصتهای پیش آمده راه نفوذ و
هجوم دیگری را برای دشمنان فراهم خواهد ساخت؛ دشمنانی که با اندیشه انتظار نیز
برخوردی ابزاری خواهند داشت.
|